دوستان گرامی و فهمیده و فرهنگی خوانندگان وبلاگ انجمن اندیشه ورزان برنا
کماکان منتظر آثار شما در رابطه با مسابقه بانوی آفتاب هستیم... از شرکت کنندگان عزیز که تاکنون آثار خود را ارسال نمودند نیز سپاسگذاریم. امیدواریم بتوانیم اختتامیه ای در خور برگزار نماییم.
آثار خود را به آدرس بوشهر- بخش عسلویه- روستای چاه مبارک - دفتر انجمن اندیشه ورزان برنا ارسال نمایید.
-----------------------------------------------------------------------------------------------
اما امروز مقاله ای زیبا و مانا از دوست بسیار عزیزمان حسین قاسمی برایتان داریم.
منتظر نظراتتان هستیم.
فراموشي حق همسایگی در كنار پارس جنوبي!
حسين قاسمي - كنگان
در پی گزارش مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی در سال 1385، پیامدهای مثبت و منفی طرح توسعه منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس مورد ارزیابی قرار گرفت. بررسی ها این را نشان می داد: متغیرات اقتصادی و صنعتی منطقه در تقابل با متغیرهای فرهنگی و اجتماعی می باشد. بنابراین هدف مشخص می شود. برای توسعه همه جانبه و فراگیر نیاز است متغیرهای موجود به موازات همدیگر توسعه یابند.
آن چه در بدو امر و راستای اجرایی شدن سیاست های وزارت نفت مطابق با سند چشم انداز 20 ساله و افق طرح توسعه میدان گازی پارس جنوبی دیده شده بود، تجمع سرمایه گذاری های گوناگون در بخش صنعت که شامل صنایع بالا دستی- پایین دستی- مختلط – نیمه سنگین و صنایع پتروشیمی همراه با خدمات جانبی دیگر بود تا روند برداشت از مخازن گازی پارس جنوبی سرعت بیشتری به خود گیرد و در حقیقت منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس به یکی از قطب های مهم اقتصادی کشور مبدل گردد.
اما پس از سالها و بنا بر دلایلی که خارج از موضوع بحث می باشد این پیشرفت بر خلاف سرعت اولیه به کندی گرائید.
با همه این وجود، این حجم گسترده از سرمایه گذاری که منجر به تضعیف در بخش های دیگر منطقه هم چون " کشاورزی" و " شیلات " هم شده بود، نتوانست مشارکت حداقلی نیروهای بومی یا همان همسایگان باسابقه صنعت را به خود جلب کند. تا جایی که پیگیری علل این اهمال، با توجیه نه چندان قانع کننده پاسخ داده می شد؛ نیروی بومی فاقد تخصص لازم می باشد؛ ظاهراً در کشور ما این موضوع نهادینه شده است؛ به جای پیدا کردن راه حلی برای مساله خود صورت مساله پاک شود. اما چرا قانع کننده نیست؟ چون استدلال منطقی درآن به چشم نمی خورد. چرا که اولاً؛ همان نیروهای اندک تحصیل کرده هم حتی به سختی جذب بدنه صنعت می شوند، ثانیاً؛ اکثریت مشاغل موجود نیاز به تخصص ندارند و ثالثاً؛ کدام آموزش و انگیزه یا زمینه سازی اولیه برای پرورش نیروهای متخصص وجود داشته و دارد.
اصولاً صنایع نفت و گاز از سال 1376 شروع به گسترش در این منطقه بیابانی کردند. مگر در آن زمان "فقر و محرومیت" این قسمت از جنوب کشور بر مسئولین امر پوشیده بود؟ آیا آنها به این مساله مهم توجه نداشتند که توسعه صنعتی باید در کنار توسعه اجتماعی صورت گیرد؟ یا حداقل پیش بینی های لازم را از سالها قبل از شروع پروژه ها یا پا به پای فعالیتهای صنعتی می توانستند داشته باشند؟ البته روی سخن من تنها وزارت نفت نیست، بلکه دیگر وزارتخانه ها نیز لازم بود نقش خود را در این پروژه ملی به شکل پررنگ تر ایفا نمایند.
سازمان منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس در سال 1377 با هدف ارائه تسهیلات لازم برای سرعت بخشی به اجرایی شدن پروژه های نفت و گاز و جلب مشارکت های خارجی و داخلی، همچون محرومیت زدایی در محدوده ای به وسعت14000 هکتار مربع و در 276 کیلومتری جنوب شرقی بوشهر تاسیس شد. از آن زمان تا کنون قریب به یازده سال می گذرد و اگر هفت سال قبل ازآن نیز برای مطالعه پیرامونی حوزه پارس جنوبی محاسبه شود. آیا 17 سال زمان کافی برای برنامه ریزی مناسب در جهت توسعه و هم سوی کردن زیر ساختهای آموزشی و اجتماعی منطقه با صنعت در حال رشد نیست؟ (البته طرح مطالعاتی اکتشاف حوزه گازی پارس جنوبی به قبل از انقلاب برمی گردد)
شاید عده ای توسعه را در همین مقدار مساعدتی که سازمان منطقه ویژه به عنوان نماینده وزارت نفت به بعضی نهادها و ادارات موجود و در راستای تعامل با استان بوشهر کرده است کافی بدانند، کمک ها خوب بود اما کافی نبود.
و باز هم در مورد نحوه توزیع این مساعدت ها- با معیار اولویت نواحی تاثیر پذیر- جای سوال باقی می ماند.
و حالا چند پرسش:
1- آیا آن تعداد نیروی دارای تخصص بومی هم به راحتی حتی- با توجه به مصوبه اخیر دولت در بکارگیری نیروی بومی- می توانستند جذب شوند؟
2- یا اگر هم جذب شدند، یا خلاقیت ها و توانایی های آنها چگونه برخورد خواهد شد و چه جایگاه سازمانی برای آنان در نظر گرفته می شود؟
3- در تعریف مردمان بومی معیار برای اولویت قرار گرفتن مناطق تحت تاثیر چیست؟ مثلاً بخش عسلویه با جمعیت 35000 نفر و شهرستان کنگان با جمعیت 45000 نفر بیشتر در معرض آلودگی و عوارض ناشی از پروژه های صنعتی قرار دارند یا دیگر مناطق کشور؟
به عنوان نمونه در همسایگی غربی منطقه، بندر طاهری یا همان تاریخی سیراف با دو روستای همجوار به نام های پرک و شیرینو قرار دارد که سهم استفاده از فرصت های شغلی برای این مناطق که اتفاقاً هم بین سایت 1 و2 نیز واقع شده اند فقط 35 نفر می باشد و 98درصد این مشاغل هم خدماتی یا حراستی می باشند. مشاغلی که شاید هیچ تاثیری در بلوغ فکری آنان نداشته باشد و به عنوان دستاورد، تجربه مفیدی برای آنان به دنبال نیاورد.
موضوع دیگری که به آن باید اشاره شود، شهرستان کنگان و بخش عسلویه مناطق اصلی تحت تاثیر از آلایندگی زیست محیطی می باشند و با توجه به مشکلاتی که فرایندهای صنعتی بوجود آورده و یا در آینده به وجود خواهد آورد لازم است شدت این عوارض را بر "دریا و آبزیان" که تنها مدل شغلی غالب ساکنین این منطقه است مورد بررسی قرار داد و به فکر جایگزین کردن فرصتهای دیگر شغلی بود.
یکی دو سال است واحدی به نام اشتغال در سازمان منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس و به نمایندگی از وزارت کار مشغول جذب نیرو و فرایند کاریابی است. اما چند نکته درباره این ساختار جدید وجود دارد:
1- با توجه به رکود چند ساله، بخش های زیادی از پروژه ها از فعالیت بازمانده اند و به تبعیت از آنها فرصتهای شغلی نیز کم شده است.
2- دستورالعملهای این ساختار تا چه اندازه در شرکت ها قابلیت اجرایی دارد؟
3- موارد تقاضا شده برای نیروی کار از طرف شرکت ها عمدتاً متخصص و حداقل در سطح تکنسین می باشد، حتی در همین سطح هم منطقه دچار مشکل است.
4- جالبتر از همه دستورالعمل های واحد اشتغال در سازمان منطقه ویژه که متولی آن نیز هست اجرا نمی شود و بکارگیری نیرو به شکل دیگری در این سازمان انجام می پذیرد.
البته عوارض منفی که ازآن صحبت شد فقط شامل دگرگون شدن اکوسیستم طبیعی محیط نیست، بلکه شامل گسترش معضلات اجتماعی نیز می شود. که در اثر هجوم نیروهای کارگری بی شمار بوجود آمده است. و اگر به چهره شهر عسلویه (روستایی که به اجبار شهر شده است) نگاهی گذرا بیندازید، نمونه های زیادی از آنها را مشاهده خواهید کرد.
اما راه برون رفت " عسلویه" از این معضل و رسیدن به " توسعه متوازن" چیست؟ یا این که چگونه می شود عسلویه را به یک " شهر صنعتی" مبدل کرد تا تعامل مستقیم و تاثیر پذیری همه جانبه بین اجتماع پویا و صنعت روبه رشد وجود داشته باشد؟ اين خود مطلب ديگري را مي طلبد.
انجمن اندیشه ورزان برنا:
چرا علیرغم همه پیگیری ها و اعلام آمادگی برای همکاری توسط مردم و شوراها و جوانان هنوز هیچ مرکز فنی و حرفه یا کارآموزی در بخش عسلویه ایجاد نشده است؟
آیا کسی باور می کند در جایی که معدن کار ایران و خاورمیانه است هیچ جایی برای آموختن مهارت های فنی و حرفه ای وجود ندارد؟
چرا؟ چرا؟ چرا؟