در سال 83 و در رقابتهای دور هفتم مجلس شورای اسلامی برای اولین بار از بخش عسلویه فردی به عنوان نماینده مجلس شورای اسلامی انتخاب شد. سابقه تاریخی و زندگی سنتی مردم در بخش عسلویه که در سالیان دور بر اساس کدخدایی و زورگویی شیوخ بر مردم عادی بنا شده بود هیچ فردی حق اظهار نظر نداشت ، سیستم حکومتی استبدادی مردم را بسان برده ای فرمانبردار می دید که هرگاه خزانه شیخ تمام می شد به کدخدای هر روستا دستور می داد تا با نوکران خود به زور و با خشونت به خانه ها،مزارع و نخلستانهای مردم رفته و از میان مرغ و خروس،گوسفند و بز،شتر و گاو هر خانوار که اینها مجموع مایملک و دارایی شان در دنیا بود بهترین و چاقترین آنها را انتخاب نمایند.و برای خزانه شیخ راونه کنند.، به نخلستانها رفته و به میزانی که دلشان می خواست از محصول کشاورزان برای حاکم نشانه می گذاشتند تا بعد از چیدن محصول کشاورز آنرا با دستان خود تحویل قلعه کدخدا دهد.اینها را نمی توان مالیات حساب کرد چرا که در قبال اینها هیچ خدماتی به مردم ارائه نمی شد.به طور مثال در برابر هجوم دشمن یا مزاحمت دزدان و افراد شرور ، دستگاههای حکومتی شیخ هیچ مسئولیتی نداشت و مردم خود باید از اموال و خانواده شان دفاع نمایند.برای رفع اختلافات خانوادگی یا ارث و میراث یا اختلافات بر روی زمین که مهمترین سرمایه هر خانواده بود به ملا،ریش سفید یا امام جمعه مراجعه می شد و دستگاه حکومتی هیچ نقشی نداشت.هر شیخ بر چهار یا پنج روستا حکومت می کرد و در هر روستا یک قلعه برای کدخدا و نوکران و تفنگداران خود داشت که این قلعه نیز با بیگاری کشیدن از مردم و به دست خود مردم ساخته می شد. این شیوه زندگی علیرغم همه سختی ها و دشواریهایش اما، باعث وحدت، یکدلی،صمیمیت و همکاری بین مردمان شده بود که هنوز هم حسرت آن روزها و آن اخلاق توسط پیران و سالخوردگان شنیده می شودو بصورت ضرب المثل در آمده است. بعد از حمله نیروهای حکومتی زمان رضاخان و ایجاد پاسگاههای محلی در روستا ها کماکان شیوه زورگیری و ظلم ادامه داشت اما این بار در لباسی جدید و بازبان و عنوانی دیگر. فقطظ جای اشخاص عوض شده بود .تنها تفاوت این دوره این بود که در قبال ظلمها و غصب اموال مردم ، امنیت به خوبی توسط ماموران و پاسگاههای دولتی ایجاد شده بود ولی هوز مردم با حکومت مرکزی گسیختگی و فاصله زیادی داشتند،امکانات اولیه زندگی توسط دولت تامین نشده بود. یکی از دوران مهم و نقطه تاریک منطقه عسلویه که دقت کمی تاکنون به آن شده است قحطی و خشکسالی و بیماری طاعون و وبا می باشد. در 60 سال پیش قحطی و خشکسالی و بیماری های عجیبی منطقه عسلویه را فرا گرفت بگونه ای که منجر به مهاجرت سیلی از مردان روستاهای منطقه به طرف مکانهای آبادتر جهت یافتن قو.ت برای خانواده شده بود. مردان و جوانان روستاها با پای پیاده و یک پیراهن مندرس راهی آبادان و شهرهای نفت خیز و آباد آن زمان می شدند تا مگر با کارگری در آنجا اندک غذا و دارویی جهت خانواده فراهم آورند.بسیاری از این جوانان و مردان که راه سفر را در پیش می گرفتند در راه ار گرسنگی یا بیماری می مردند یا اگر زنده می ماندند تنها به اندازه قوت یک ماه خانواده غذا و 4 لیتر نفت با خود حمل می کردند و پیاده بر می گشتند. در ایامی که شوهران و جوانان در سفر بودند بیماری یا جان بسیاری از اعضای خانواده را می گرفت یا بوسیله کار در خانه های یکدیگر جان سالم بدر می بردند.مرگ و میر ناشی از قحطی و طاعون بقدری زیاد بود که خانواده ها قدرت و نای حفر قبر نداشتند و اجساد را در چاهها و گودالها می انداختند. در سالیان بعد و دوران طاغوتی محمد رضا شاه به جای فکر آبادانی و اصلاح امور مردم به فکر خدمتگذاری اجانب و بیگانگان بود تا آنها نیز او را به عنوان ژاندارم منطقه بشناسند.از آن روزگار نقل می شود که روزی به مردم گفته شد که همه چراغهای نفتی خود را روشن کرده و روی پشت بام ها بگذارند،چرا که در آن شب یکی از مقامات دولتی از منطقهبا هواپیما می گذشت تا ببیند که همه روستا ها برقدار شده و تمدن و آبادانی به این منطقه رسیده است! اینگونه بود که مردم عاشقانه و از صمیم دل به استقبال انقلاب اسلامی رفتند و هنگامی که صدای امید بخش امام را شنیدند به خیابانها ریختند و شعارهای انقلابی سر دادند.روی دیوارها شعارهای انقلابی نوشته شد. مامخوران حکومتی را از پاسگاهها بیرون راندند و تمام آنها را تحریم کردند به گونه ای که غذایی را که قبلا به پاسگاهها می دادند را قطع کردند.در تمام خانه ها عکس رهبر محبوب خود را گذاشتند.انقلاب که به پیروزی رسید هنوز ایامی نگذشته بود که با حمله عراق مواجه شدیم. بسیاری از مردان و جوانان این منطقه با اطاعت از رهبر خویش و لبیک گفتن به ندای آسمانی ایشان برای حفظ این انقلاب روانه جبهه ها شدند.این علیرغم تبلیغات رژیم عراق مبنی بر نجات قومیت عرب و مذهب که مردم فریفته این شعارها نشدند و شهیدان عرب و اهل سنت منطقه به این امر شهدت می دهند.مردم محکم پشت انقلاب و بنیانگذار فرزانه آن ایستادند.چندین موشک و راکت به کوهها و خانه های منطقه اصابت کرد اما این از عزم مردم نکاست بلکه زنان و مردان به صورت خودجوش به تامین و پشتیبانی جبهه ها پرداختند.نان، غذا ، لباس ،خرما به صورت بسته بندی توسط اهالی جمع آوری می شد و با کاروانها روانه جبهه ها می نمودند. در آن روزها جهادگران جهاد سازندگی اقدام به ایجاد راه های شوسه ولی غیر آسفالته در روستاهای منطقه نمودند و پلهایی بر رودخانه ها بسته شد.اینها تنها نمود فعالیتهای دولتی و امکانات در منطقه عسلویه تا قبل از انتخاب آن به عنوان مرکز طرح های صنعتی و پروژه های نفت و گاز پارس جنوبی بود. از لحاظ سیاسی و اجتماعی مردم در قالب سنتی و محلی بوده و با وجود شایستگی برخی جوانان و تحصیلکردگان منطقه نماینده ای در مراکز دولتی یا سازمانها حتی در سطح بخش و شهرستان نداشتند.بعد از حضور شرکتها در کمال تعجب و بدون در نظر گرفتن زحمات و رنجهایی که بر مردم این منطقه در این سالیان (که در چهره اکثر اهالی کماکان دیده می شود)زمینها تصاحب شد،شرکتها مستقر شدند،افزون بر این از امکانات اولیه موجود در منطقه به نفع خود استفاده کردند. بسیاری از شغلهای اصلی مردم(کشاورزی،صیادی،دامداری،تجارت) یا بطور کلی نابود شد یا پرداختن بدانها در کنار اقتصادی پویا و عظیم و با گردش مالی قوی ،غیر اقتصادی گشت.لنج ها در اسکله ها رها گشت و با وزیدن هر باد تکه ای از آنها جدا می گشت ،زمینهای شوره زار برای کشاورزان باقی ماند،چاهها بدلیل مصرف بی رویه توسط شرکتها و استفاده از آهک و نمک در استحصال زمینها رو به خشکی و خرابی گراییدند.تجارت با استقرار نیروهای نظامی و ورود کالاهای فراوان از اسکله های متعدد دچار سردرگمی و ابهام گشت. کماکان مردم نماینده ای حتی در سطح بخش خود نداشتند. در دهه 80 شروع تحولی نو در منطقه بود، در این زمان جوانان منطقه شروع به تحصیل در مراکز عالی و دانشگاه ها نمودند ،فراگیری دانش مساله ای مهم در بین خانواده ها شد، جوانان به صورت خود جوش شروع به فعالیتهای اجتماعی کردند.تا اینکه سال 83 یکی از افراد زجر کشیده و به پا خاسته از خانواده ای زحمتکش و فقیر که با سختی تحصل کرده بود و به دلیل فروش زمین،سرمایه گذاری خوبی در شرکتها انجام داده بود و توانسته اعتماد به نفس خوبی جهت فعالیتهای اجتماعی کسب نماید خود را کاندیدای نمایندگی مجلس شورای اسلامی نمود.پس از رفتن به دور دوم و با حمایت اکثریت قریب به اتفاق مردم بخش عسلویه به نمایندگی مجلس راه یافت. با تلاشهای ایشان و حمایت مردم و بالاخص جوانان تحصیلکرده منطقه و پشتیبانی بخشدار محترم از ایشان رئیس اداره کار،معاونت بهزیستی استان ،اداره آموزش و پرورش و بسیاری از افراد توانمند دیگر منطقه عسلویه در شرکتهای مختلف مشغول شدند،توجهی هر چند اندک به منطقه عسلویه شد و امور برق رو به بهبودی رفت ،راهها تعریض و آسفالت شد. اکنون این مقاله سه روز قبل از برگزاری دور دوم انتخابات نگارش پیدا می کند دو نفر به دور دوم راه یافته اند که نتیجه هر چه باشد امیدواریم موجب تسریع در رشد اقتصادی،اجتماعی،فرهنگی و سیاسی منطقه عسلویه شود و به تصحیح راه های پیموده شده تاکنون پرداخته و مسیر توسعه متوازن هموار گردد. آنچه مردم از منتخب خود در این دوره می خواهند: 1. عمل نمودن به رهنمودهای امام و رهبری در زمینه پرداختن به محرومان و کوخ نشینان 2. حضور مداوم و دوره ای در بین مردم و لمس نیازهای واقعی آنها به تأسی از ریاست جمهوری محبوب 3. شرکت و عضویت در کمیسیونهای مهم مجلس بخصوص کمیسیون انرژی 4. همگامی با تحولات فرهنگی و اجتماعی منطقه عسلویه و توجه به جوانان 5. توجه اساسی به توسعه موزون و همه جانبه 6. تلاشی حقیقی در راه تحقق آرزوی به حق مردم در شهرستان شدن عسلویه 7. انتخاب مشاورین جوان از منطقه عسلویه 8. بررسی علمی نیازهای جوانان منطقه و بها دادن به آنها