اینجا عسلویه است.دیاری که از زمانهای دور مانند یک نگهبان منظم و وظیفه شناس که هیچ وقت از محدوده ی نگهبانی حود غافل نمی شود، از مرز دفاع و محافظت کرده و مرزبان جنوبی ترین منطقه ی خشکی ایرانزمین آنجا که اگر یک قدم به سمت جنوب کشور گام برداری طعمه ی آبهای خلیج فارس می شوی ،می باشد. سرزمینی که از قدیم الایام در برابر اشغالگرانی همچون پرتغال وانگلیس وهلند و..... به مقاومت ایستاده و در برابر هیچ بیگانه ای کمر حم نکرده تا وفاداری و شجاعت و شهامت خویش را به ایرانزمین ثابت کند.سرزمینی که عَلَمِ امانت داری  را با محافظت ازذخایر زیرزمینی و میدانهای گازی که سالها درصندوقچه ی دلش نگهداری کرده بود را بر بالای سرش به اهتزاز در آورد. اما می دانید جواب این همه گذشت و فداکاری چه بود؟ آیا می دانید مزد این همه امانت داری و خدمت چگونه داده شد؟ یک نگاه کلی اما عمیق به عسلویه ی فعلی مارا به جواب میرساند.

پس از اکتشاف میدانهای گازی عسلویه، شرکتهای خارجی وبه دنبال آنها شرکتهای ایرانی با سرعت غیر قابل پیش بینی شروع به فعالیت کردنند و عملیات استخراج وبه دنبال آن بهره برداری استارت خورد. در این مقطع زمانی بومیان مات و مبهوت نظاره گر تحولات منطقه بودنند،روز به روز چهره ی منطقه عوض می شد و چنین فعالیت شتاب زده اذهان مردم را مشوش کرده بود،اینان چرا اینگونه با عجله وشتاب کار می کنند؟ این سوالی بود که گذشت زمان ورخدادهای تاریخ جواب آن را داد.آری این شرکتها کمیت را برکیفیت ترجیح دادند،صحبت از باید بود.چگونه وچراش بماند، باید سریعتر بهره برداری و استخراج صورت گیرد، اما چگونه وبه چه قیمتی؟ آیا به قیمت جان بومیان نیست؟ آیا به قیمت املاک وزمین های ساکنان نبود؟آیا به قیمت هوای پاک وزندگی سالم نبود ؟ آری هزاران سوال در ذهن خطورمی کند، اما کیست که باید جوابگو باشد؟ پرونده را نزد کدام قاضی باید برد؟ اصلاٌ معلوم است متهم کیست؟ می دونم پرونده پیچیده شد، ولی به نظر شما قابل رسیدگی نیست؟ نمی دانم، راه حل به عهده ی خواننده می گذارم. ولی این را خوب می دانم که مردم موش صحرایی نیستند که باشنیدن صداها و شلوغ شدن محیط اطراف، زندگی را غیر قابل تحمل ببینند و لانه های خود را رها کرده و کوچ کنند.(البته این نظر بعضی ها بود که با سخت شدن شرایط زندگی،مردم نا چارا مهاجرت می کنند.) به فرض اگر این تصور هم درست باشد،آیا دولت متحمل هزینه های کلان جابه جایی مردم خواهد بود؟ اگر جواب مثبت باشد پس چرا با گذشت بیش از 15سال از استقرار شرکت ها هیچ اقدامی یا حتی رای زنی انجام نشد (برای جابه جایی). اما اگر جواب منفی باشد (یعنی قرار نیست مردم جابه جا شوند) پس باید شرایط زندگی سالم را(با کاهش آلودگی ها به هر نحو و ایجاد فضاهای اموزشی و تفریحی ونصب دستگاه های آلوده سنج و استخدام بومیان و فراهم اوردن زمینه های اشتغال برای آنها و........) ایجاد کنند. حال اگر بخواهم این مساله را از نظر زیست شناسی مورد برسی قرار دهم بازهم به نتیجه بالا می رسم.

بر اساس قانون بقا: افرادی که بتوانند خود را با شرایط محیط بهتراز بقیه سازش بدهند شانس بقای بیشتری دارند و موثرتر از بقیه در آن محیط خواهند بود. ما می دانیم شرایط جوَی عسلویه برای بومیان ملموس ترو قابل تحمل ترازبقیه ی افرادی که برای کار از مناطق دیگر به این دیار وارد شدند، می باشد. با این وجود افراد غیر بومی که در عسلویه فعالیت می کنند برای مدتی می توانند این شرایط را تحمل کنند وبعد از مدتی خستگی و بدی شرایط آب و هوایی بر آنها چیره می شود و منطقه را رها می کنند. پس این بومیان هستند که باید فازهای گازی وشرکت های موجود در منطقه را اداره کنند. اینجاست که اگر دولت بخواهد به استمرار از ذخایر زیر زمینی موجود در منطقه بهره برداری کند، باید افرادی تربیت کند و بر افرادی سرمایه گذاری داشته باشد که سازش و قابلیت تداوم وزندگی در شرایط آب و هوای منطقه داشته باشند. این قانون طبیعت است و اگر بخواهیم خوب از طبیعت استفاده کنیم، نباید در جهت تضاد با قوانین آن عمل کنیم.